کد مطلب:41716 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:143
2- هنگامی كه سفره گسترده می شد، اینچنین دعا می كرد: پروردگارا! به ما توفیق شكر و سپاس نعمتت را عطا كن و آن را با نعمتهای بهشتی ات پیوند ده. و چون دست به طرف غذا می برد نام خدا را بر زبان جاری می كرد و می گفت: پروردگارا! آنچه به ما روزی كرده ای مبارك گردان. 3- هنگام غذا خوردن، از جلو خود میل می فرمود، تنها در موقع تناول رطب و خرما بود كه دست به طرف دیگر می برد. 4- از گوشت، ماهیچه دست را دوست داشت. 5- ازخوردن كلیه های حیوان اجتناب می ورزید بدو آنكه آن را بر دیگران حرام [صفحه 176] كند چون كلیه ها به بول حیوان نزدیك است. 6- اگر با جمعی غذا می خورد نخستین كسی بود كه دست به غذا می برد و آخرین كسی بود كه دست از غذا می كشید (تا دیگران به ملاحظه او از خوردن دست نكشند). 7- اگر غذایی داغ نزد وی می آوردند می فرمود:... مهلت دهید تا سرد شود و خوردنش ممكن گردد. خداوند ما را به غذای داغ اطعام نكرده است. بركت در غذای سرد است و طعام داغ از بركت بی بهره است. 8- آشامیدنی را به سه نفس می آشامید و به آهستگی آن را می مكید و لا جرعه سر نمی كشید. 9- تا زنده بود، در حال تكیه دادن غذا میل نفرمود. هیچ خوراكی را تعریف و یا مذمت نمی كرد. دست راستش برای خوردن و آشامیدن و گرفتن و دادن اختصاص داشت و دست چپش برای كارهای دیگر بود. در جمیع كارهای خود تیامن را دوست داشت. 1- قال علی (ع): كان رسول الله (ص) اذا قعد علی المائده قعد قعده العبد و كان یتكی علی فخذه الایسر.[1] . 2- كان رسول الله (ص) اذا و ضعت المائده بین یدیه قال: بسم الله، اللهم اجعلها نعمه مشكوره تصل بها نعمع الجنه و كان اذا وضع یده فی الطعام قال: بسم الله، اللهم [صفحه 177] بارك لنا فیما رزقتنا و علیك خلفه.[2] . 3- و كان یاكل مما یلیه فاذا كان الرطب و التمر جالت یده.[3] . 4- و كان النبی یحب من اللحم الذراع.[4] . 5- و كان لایاكل الكلیتین لقربهما من البول.[5] . 6- كان اذا اكل مع القوم كان اول من یبدا و آخر من یرفع یده.[6] . 7- فان رسول الله (ص) قرب الیه طعام حار فقال: اقروه حتی یبرد و یمكن اكله،ما كان الله عزوجل لیطعمنا النار، و البركه فی البارد.[7] . 8- و اذا شرب شرب ثلاثه انفاس و كان یمص الما مصا و لایعبه عبا.[8] . 9- ما اكل متكثا قط حتی فارق الدنیا... و كان لایذم ذواقا و لایمدحه... و كان یمینه لطعامه و شرابه و اخذه و اعطائه فكان لایاخذ الا بیمینه و لا یعطی الا بیمینه و كان شماله لما سوی ذلك من بدنه و كان یحب التیمن فی كل اموره.[9] . [صفحه 178]
1- چون كنار سفره قرار می گرفت مانند بندگان می نشست بر ران چپ تكیه می كرد.
صفحه 176، 177، 178.